قبلا در مورد هدفهای مربیگری صحبت کردیم. در این مقاله، دومین تصمیم مهمی را که برای پروردن فلسفه مربیگری خود نیاز دارید یعنی روش مربیگری را بررسی میکنیم. روش های مربیگری نشان میدهد باید درباره آموزش مهارتهای تکنیکی و تاکتیکی چگونه تصمیم بگیرید، چگونه تمرینها و مسابقات را سازماندهی کنید، برای به نظم و انضباط درآوردن بازیکنان از چه روشهایی استفاده کنید، و از همه مهمتر در تصمیمگیریها چه نقشی برای ورزشکاران قائل شوید.
آنچه در این مقاله خواهید خواند
- سه روش مربیگری کدام هستند و چگونه این روشها بر ورزشکاران تأثیر میگذارند.
- رهبری هنگام مربیگری چگونه است. و چگونه فرهنگ تیمی ایجاد کنید.
- سه ویژگی دیگر مربیان موفق یعنی دانش ورزشی، انگیزه و همدلی کدام هستند.
- اصول اخلاقی لازمالاجرا کدام هستند.
روشهای مربیگری چیست؟
بیشتر مربیان به یکی از این سه روش گرایش دارند: آمرانه (دستوری)، فروتنانه (واگذاری)، و مشارکتی
روش آمرانه
در این روش همه تصمیمها را مربی میگیرد. نقش ورزشکار اجرای فرمانها مربی است. فرض اساسی این رویکرد آن است که مربی دانش و تجربه دارد، بنابراین نقش مربی آن است که به ورزشکار بگوید چهکاری انجام دهد و نقش ورزشکار گوش دادن، پذیرش، و اجرای دستور است.
روش فروتنانه
مربیانی که این روش را انتخاب میکنند کمتر تصمیم میگیرند. این دسته مربیان مانند کسانی هستند که توپ را به زمین پرت میکنند و منتظر فرصت طلایی مینشینند در این روش مربی برای سازماندهی فعالیتها آموزش و راهنماییهای اندکی را به کار میبرد و فقط در مواقع ضروری به حل مشکلات میپردازد. مربیانی که بدین شیوه کار میکنند معمولاً مشخصات زیر رادارند:
- ۱- صلاحیت لازم را برای آموزش و راهنمایی ورزشکار ندارند،
- ۲- در قبال مسئولیتهایی که متوجه مربی است، سهلانگارند، و یا
- ۳- اطلاعات صحیحی از مربیگری ندارند. از ویژگیهای این روش بازیکنسالاری است و اغلب نشاندهنده عملکرد ضعیف مربیانی است که از این روش بهره میبرند.
نمونه مربی مستبد
بابی نایت دوره حرفهای مربیگری خود را دروست پوینت آغاز کرد. وی تمام این مدت ورزش بسکتبال را مبارزه میخواند. او مربی کارآزموده و متخصصی در ورزش است و به ستیزه گری و تحت نظم درآوردن ورزشکاران شهرت دارد.
نایت برای برخی بازیکنان کالج زنگ بیدارباش گذاشت، بازیکنان دریافتند برای بالابردن استانداردهایی که او وضع میکرد باید با سعی و تلاش خاصی سطح بازی خود را ارتقا بخشند. سطح بازی نایت میطلبید هر بازیکنی به الگوهای تهاجمی و تدافعی او عمل کند. این روش را که مربی کاملاً کنترل میکرد، با آزادی عمل برخی بازیکنان مغایرت داشت. همین امر موجب شد برخی بازیکنان نخبه تیم را ترک کنند. سایر بازیکنان نیز از مطالبات پیدرپی او خسته شدند و برخی دیگر خود را تحقیرشده یافتند و بهناچار تیم را ترک کردند. هرچند تیمهایی که نایت هدایت میکرد در ابتدا موفق و متحد بودند، اما در سالهای بعد از هم می پاچیدند.
روش مشارکتی
مربیانی که این روش را برمیگزینند ورزشکاران را در تصمیمگیریهای خود مشارکت میدهند. این مربیان به مسئولیتهای خود در رهبری و راهنمایی جوانان و دستیابی به هدفها واقفاند. آنها بهخوبی میدانند نوجوانان بدون فراگیری آموزشهای لازم نمیتوانند تصمیمگیری کنند. چالش این روش مربیگری، ایجاد تعادل صحیح بین هدایت ورزشکاران و آزاد گذاشتن آنها در اداره خودشان است. به همین دلیل این روش را مشارکتی – مشارکت مربی و ورزشکار در تصمیمگیریها – مینامم.
نمونه مربی مشارکتی
فیل جکسون، مربی بسکتبال، این ایده را داشت که همه افراد تیم باید در بازی شرکت کنند و بازی به یک و یا دوستاره ختم نشود. وی در زمان مربیگریاش در تیمهای شیکاگو بالز و لوسآنجلس لیکرز روش مثلث حمله را طراحی کرد، که یادگیری آن کار دشواری است و در آن تمام بازیکنان بهطور گروهی با توپبازی میکنند.
هنگامیکه بازیکنان کاملاً با این روش آشنا شدند، جکسون فرصتهای بیشتری برای تصمیمگیری در اختیار بازیکنان قرارداد. وی اعتقاد داشت بازیکنانی که در زمیناند در مقایسه با مربی خود ازآنچه در بازی اتفاق میافتد درک بهتری دارند. او میخواست بازیکنانش یاد بگیرند چگونه موقع پریدن و پاس دادن توپ به یکدیگر، تصمیم بگیرند. برای نیل به این مقصود، اغلب اجازه میداد بازیکنان خود مشکلاتشان را حین بازی حل کنند تا آنکه او وقت استراحت درخواست کند و به بازیکنان بگوید چهکاری باید بکنند.
جکسون به بازیکنان تیمش تأکید میکرد با تمام وجود بازی کنند و نه بهصورت اجباری، او اطمینان داشت بازیکنان میتوانند باد بگیرند چه حرکتی را در چه زمانی انجام دهند. جکسون به پیروی از الگوهای قبلی اعتقادی نداشت. روش مربیگری جکسون او را یکی از موفقترین مربیان لیگ بسکتبال NBA معرفی کرد.
ارزیابی روشهای مربیگری
ابتدا اجازه دهید از روش فروتنانه یادی نکنیم. واقعیت آن است که روش مربیگری مناسبی نیست، بلکه نوعی بازیکنسالاری و شانه خالی کردن مربی از بار مسئولیت است.
روش دوم، یعنی روش آمرانه، درگذشته رایج بود. این روش هنوز هم در بین برخی مربیان حرفهای، مربیان دبیرستانی و دانشگاهی متداول است. گاهی مشاهده میشود برخی مربیان بیتجربه روش آمرانه را در پیش میگیرند، زیرا روشی است که از مربیان خود و دیگران آموختهاند.
برخی مربیان شاید به این دلیل چنین روشی را در پیش میگیرند که تصور میکنند این روش به آنان کمک میکند تا شک و تردیدهایی که درباره تواناییهای خوددارند پنهان بماند. آنها برای اجتناب از توضیح دادن درباره راه و روش حرفه خود به ورزشکاران اجازه نمیدهند سؤالهای خود را مطرح کنند. بدین ترتیب میتوانند بیکفایتی خود را پنهان کنند یا اینچنین فکر کنند!
روش آمرانه ظاهراً کارآمد به نظر میرسد. تیمهای ورزشی به سازماندهی خوب نیاز دارند. اعضای تیم حق نظر دادن درباره تصمیمها را ندارند. درواقع، روش آمرانه هنگامی مؤثر خواهد بود که پیروزی مهمترین هدف مربی باشد، البته درصورتیکه قدرتطلبیها موجب تضعیف انگیزه ورزشکاران نشود، خطر از بین رفتن انگیزه ورزشکاران یکی از بزرگترین محدودیتهای روش آمرانه است. ورزشکاران ممکن است بهجای آنکه به دلیل علاقه فطری به ورزش بپردازند به دلیل جایزه با ترس از مربی آن را انجام دهند. مربیانی که این روش را استفاده میکنند با نارضایتی کامل ورزشکار از ورزش مواجه میشوند. پیشرفت ورزشکاران به مربی نسبت داده میشود نه به ورزشکار.
مربیان در همه سطوح ورزشی پیوسته درمییابند استفاده از روش آمرانه تأثیر کمتری بر ورزشکاران امروزی دارد. مربیان پی میبرند این روش همه ازجمله ورزشکاران نخبه را منزجر میکند و رضایت آنها از ورزشکارانشان را کاهش میدهد.
روش آمرانه از سویی باهدف ورزشکار و از سویی با پیروزی سازگاری ندارد. اگر هدف شما کمک به رشد بدنی، روانی و اجتماعی جوانان از راه ورزشی و کمک به ورزشکاران در تصمیمگیری و کمک به مستقل شدن جوانان است، روش آمرانه روش مناسبی نیست. حتی اگر بزرگترین هدف شما پیروزی باشد، احتمالاً روش آمرانه بر عملکرد ورزشکارانتان تأثیر مثبتی ندارد.
بدیهی است من با روش سوم، روش مشارکتی، موافقم. این روش ورزشکاران را در تصمیمگیریها شرکت میدهد، و در ابتدا به رشد ورزشکار و سپس به فلسفه پیروزی میپردازد. مربیان در این روش، ساختار و قوانینی وضع میکنند که به ورزشکار اجازه میدهد تا یاد بگیرد چگونه به اهدافشان برسند و برای آنها سخت تلاش کند.
برخی فکر میکنند استفاده از روش مشارکتی بدین معناست که مسئولیت خود را در مقام مربی رها کنی و به ورزشکاران اجازه دهی هر کاری دوست دارند انجام دهند، اما اصلاً اینطور نیست! مربیگری کردن به روش مشارکتی به معنای اجتناب از اجرای قوانین و دستور دادن نیست، قصور در فعالیتهای ساختاری تیم غفلت از انجام یکی از مهمترین وظایف مربیگری است.
در عوض، در روش مشارکتی بهعنوان مربی با وظیفه دشوار تصمیمگیری مواجهید؛ اینکه چه ساختاری مناسبترین شرایط را برای پیشرفت ورزشکاران به وجود میآورد. درست مثل در دست گرفتن صابون خیس است؛ اگر آن را خیلی محکم بگیرید، از دستتان میافتد (روش فرماندهی)؛ اگر آن را بهاندازه کافی محکم نگیرید، از دستتان لیز میخورد فروش تسلیمی)؛ اگر آن را محکم اما با فشار ملایم در دست بگیرید (روش مشارکتی)، لیز نمیخورد. مربی در روش مشارکتی در صورت لزوم دستور میدهد. او میداند چه زمانی به ورزشکاران اجازه تصمیمگیری و قبول مسئولیت دهد.
میدانید ورزشکاری صرفاً داشتن مهارتهای صرفاً داشتن مهارتهای حرکتی نیست. ورزشکاران برای آنکه عملکرد خوبی تا برای آنکه عملکرد خوبی داشته باشند باید بتوانند از عهده فشارها و سختیها برآیند، خود را با تغییر موقعیتها وفق دهند، در مسابقات با حضور تماشاگران تمرکز خود را حفظ کنند، و نظم را به نمایش بگذارند. این ویژگیها را نوعاً مربیان مشارکتی تحقق میبخشند و بندرت از راه راهبرد آمرانه پدید میآیند.
روش مشارکتی اعتماد بیشتری در ورزشکاران پدید میآورد و تأثیر مثبتی در تصورات آنها میگذارد. این روش در روابط مربی با ورزشکار صمیمیت بیشتری به وجود میآورد و روابط و انگیزههای هر دو را ارتقا میبخشد. ورزشکاران نه به خاطر ترس از مربی، بلکه به دلیل رضایت شخصی انگیزه پیدا میکنند. بنابراین، روش مشارکتی همواره برای ورزشکاران جالبتر است.
بااینوجود، مربی برای انتخاب روش مشارکتی باید بهای بیشتری بپردازد. این روش مستلزم آن است که مربی مهارتهای بیشتری داشته باشد، زیرا انتخابها بندرت کاملاً صحیح یا کاملاً غلطاند، در مقایسه با روش آمرانه، مربی درروش مشارکتی باید بیشتر بهصورت فردی عمل کند. ممکن است در مواقعی مجبور شوید پیروزی را قربانی علاقه و رفاه ورزشکارانتان کنید. بامطالعه فصلهای بعدی این کتاب یاد میگیرید چگونه روش مشارکتی را استفاده کند.
رهبری در مربیگری
شما نیز مانند بسیاری از مربیان سالهای زیادی بازی را ادامه دهید و باید به بازیکنان کمک کنید تا را ورزش کردهاید و سپس مربی شدهاید. زمانی که بازی کنند. اکنون، مهارتهایی که برای مربیگری نیاز حرفه مربیگری را پذیرفتید، وظیفه خطیری در انتقال دارید، اصلاً مهارتهایی نیستند که هنگام بازی به دانستههای خود به دیگران دارید.
حتی اگر علاقه داشته آنها احتیاج داشتید. مهارتهای موردنیاز شما اکنون باشید دیگر نمیتوانید مثل گذشته همچون بازیکن بازی را ادامه دهید و باید به بازیکنان کمک کنید تا بازی کنند. اکنون، مهارتهایی که برای مربیگری نیاز دارید، اصلاً مهارتهایی نیستند که هنگام بازی به آنها احتیاج داشتید. مهارتهای موردنیاز شما اکنون مهارتهای رهبری است
مربی مشارکتی با بصیرت
زمانی که تارا فون دروبر اولین بار تیم بسکتبال زننان را یک سال قبل از المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا همراهی کرد تصمیم گرفت به تیم بفهماند بردن طلا برای آنها چه معنایی دارد. بدین منظور تیم خود را به شهر آتلانتا برد، جایی که بازی های المپیک در آنجا برگزار می شد. او به آنها نشان داد تماشاگران کجا می نشینند و در مراسم توزیع مدال سکوی مدالها کجا قرار دارد. وی این امر را با نمایش فیلم اهدای مدال به برندگان المپیک گذشته در لحظه ای که مدال هایشان را دریافت می کردند ادامه داد.
سرانجام ۴ مدال طلای واقعی را که فرض کرده بود به بازیکنانش نشان داد تا آنها بتوانند مدال ها را ببینند و لمس کنند. بازیکنان بی اختیار مدال ها را امتحان کردند تا ببینند با دریافت آنها چه احساسی پیدا می کنند. آنها سپس یکدیگر را در آغوش گرفتند و با یکدیگر عکس گرفتند، شروع به گریه کردند گویی اهمیت تعهد و انجام وظیفه خود را فهمیده بودند.
رهبری چیست؟
بیش از هر چیز رهبری عبارت است از دانش چگونگی طراحی مسیر تا به دیگران جهت دهد با وجود تغییرات چه باید بکنند، تیم بدون رهبر مثل کشتی بدون سکان است، دوم، رهبری ایجاد محیطی اجتماعی و روانی است،
چیزی که در تجارت آن را فرهنگ مشارکتی نامیده اند و من آن را فرهنگ تیمی می خوانم. برای دستیابی به هدف ها رهبر خط سیر مشخص می کند. این فرهنگ از راه انتخاب، انگیزه سازی، پاداش دادن، حفظ کردن، و همسان سازی اجزای تیم را پدید میآورد. اجزای تیم عبارت اند از بازیکنان، کمک های بنیانگذاران و دیگران که به سازمان شما کمک می کنند.
مربیان عالی – رهبران – به تیم رویا می دهند و می دانند چگونه این رویا را به واقعیت تبدیل کنند. مربی در نقش رهبر درصدد ایجاد محیطی بر می آید که هر ورزشکار در آن محیط فرصت دستیابی به موفقیت را داشته باشد و در نتیجه آن تیم به موفقیت می رسد. مربیان رهبر نه تنها برای محیط فیزیکی، بلکه برای رسیدن به محیط اجتماعی و روانی مناسب نیز برنامه ریزی و تلاش می کنند.
رهبری عملیاتی برای تأثیر بر دیگران در دستیابی به هدف های برنامه ریزی شده است. رهبری اغلب با مدیریت اشتباه می شود. مدیریت عبارت است از برنامه ریزی، سازماندهی، کارمند گیری و استخدام، زمان بندی، بودجه بندی، و روابط عمومی، رهبر نیز این وظایف را انجام می دهد یا کسی را مأمور انجام آنها می کند، اما رهبران معمولا بیش از وظایفشان کار می کنند، رهبران مسیری را برای آینده مشخص می کنند و سپس منابع موجود در سازمان را برای حرکت در آن مسیر بسیج می کنند، تمایز مدیریت و رهبری در ورزش اهمیت فراوانی دارد، زیرا بسیاری از تیم ها بیشتر یا کمتر از حد لازم مدیریت و رهبری می شوند.
تام پیترز و نانسی استی در کتاب شور برتری (۱۹۸۵: ۳۲۹) نوشته اند:
مربیگری، رهبری رودرویی است که مردم را به سوی سوابق، پیش زمینه ها، تجربیات، علایق و استعدادهای گوناگون هدایت می کند، آنها را تشویق می کند تا مسئولیت ها و موقعیت هایشان را افزایش دهند و با آنها همانند شرکا و حامیان مادی و معنوی رفتار می کند. مربیگری به معنای به خاطر سپردن قنون با تدبیر نقش بازی بدون نقص نیست. مربیگری یعنی توجه واقعی به مردم، باور واقعی به آنها داشتن، عزت واقعی به آنها گذاشتن، و به معنای واقعی آنها را شریک کردن در امور است.
مربیگری تجارت مردمی است و مربیان برتر از مردم می آموزند برای آنکه رهبر عالی – مربی برتر – شوید باید مهارت های بین فردی خود را افزایش دهید تا مردم را در عمل هدایت کنید. مهارت های ارتباطی مورد نیاز عبارت اند از گفتن، شنیدن، نقل قول کردن، تشویق کردن، و مشورت کردن. مربیگری به همان اندازه که به مهارت های بدنسازی نیاز دارد، به مهارت های ارتباطی نیز نیاز دارد.
من نظریه تاریخی شخص بزرگه را قبول دارم. شخص بزرگ کسی است که رهبری ای متفاوت از دیگران دارد. برتری تیم ها ثمره رهبری فوق العاده کسانی است که مهارت های خاصی به دست آورده اند. این مهارت ها به آنها دیدی از آینده می دهد که می توان بدان دست یافت و توانایی در گیر کردن دیگران را دارند تا آن چشم انداز به دست آید. برتری اتفاقی به دست نمی آید. برتری در آماده کردن خودتان برای رهبری و سخت کوشی در زمان رهبری ریشه دارد.
مردم را می توان به سه دسته تقسیم کرد: تعداد اندکی هستند که باعث می شوند چیزهایی تحقق یابند تعداد بسیاری فقط وقایع و رویدادها را می بینند. اکثریت گروه سوم هستند، آنهایی که هیچ ایده ای نسبت به چیزی که اتفاق می افتد ندارند. واقعیاتی در این مطالب وجود دارد. اگر می خواهید مربی موفقی شوید، باید جزو اندک افرادی باشید که وقایع را می سازند.
رهبری تحول آفرین
در کتاب رهبران: راهبردهای مسئولیت پذیری (۱۹۸۵: | ۳) نوشته وارن بنیس و بارت نانوس، رهبر چنین توصیف شده است:
«کسی که مردم را وادار به عمل می کند، مردم را به رهبران تبدیل می کند، و رهبران را به عوامل تغییر بدل می سازد.»
رهبری فرایندی جمعی است؛ شما و بازیکنانتان با یکدیگر کار می کنید تا نیازهای فردی یکدیگر و هدف های مشترک را دریابید.
چنانچه در شکل بالا می بینید، این نوع رهبری را رهبری تحول آفرین می نامند که شامل رابطه ای پویاست و شما بر تیم و تیم بر شما تأثیر می گذارد. این ارتباطی روانی بین شما و ورزشکارانتان است. این ارتباط توقعات و عملکردهای دو طرف را در بر می گیرد، درخواست های شما از ورزشکارانتان ممکن است متقابلا با تقاضایی از سوی ورزشکارانتان از شما همراه باشد.
رهبری تغییر دهنده مسیری یک طرفه نیست، گذرگاه پرابهت اما ظریفی از انرژی است که بین شما و تیم رد و بدل می شود. این راهبرد رهبری ورزشکاران را مسئولیت پذیرتر می کند تا زندگی خود را بهتر کنترل کنند، به آنها کمک می کند مهارت هایی را به دست آورند تا امکان رهبری حال و آینده را کسب کنند.
توان انرژی اصلی ای است که برای شروع و تداوم عمل ضروری است و به شما این امکان را می دهد تا رویاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید. توان برای شما ضروری است تا ورزشکاران خود را به سوی دستیابی به هدف هایشان به حرکت درآورید. با این وجود، به دلیل آنکه اغلب اوقات از توان سوء استفاده می شود، به شدت غیر قابل اعتماد است. رهبری استفاده عاقلانه از توان است و توان از رهبری مؤثر به دست می آید.
هنگامی که به عنوان مربی برگزیده شدید، دارای قدرت هدایت می شوید، اما صرف وجود آن شما را رهبر نمی سازد. به عنوان مربی رهبر تیم نمی شوید، مگر آنکه اعضای دستیاران تیم دانش شما را تأیید کنند یا قانونی شمارند. به اختصار، شما باید مورد احترام تیم واقع شوید تا بتوانید توان لازم را برای کسب برتری به دست آورید. این احترام با نمایش توانایی مهارت ها و دانش فوق العاده و با رسیدن به اعتباری بارز در تیمی مشخص با شعار نخست ورزشکار شدن، دوم پیروزی به دست می آید.
رهبران تحول آفرین دستیاران و بازیکنان خود را برای دسترسی تیم به اهدافشان توانمند می سازند. با توانمند شدن دستیاران و بازیکنان
- احتمال بیشتری در کسب خودباوری، اعتماد به ایجاد تفاوت ها و پیشرفت حاصل می شود، مشارکت در رسیدن به هدف های تیم تسهیل می شود؛
- مهارت های جدیدی آموخته می شود که عملکرد روانی و فیزیکی افراد را افزایش می دهد؛
- افراد بیشتر درگیر تیم می شوند. بنابراین، تیم انگیزه بیشتری پیدا می کند و
- لذت بیشتری از شرکت در امور تیم حاصل می شود که نیازهای آنها را برای تفریح و سرگرمی ارضا می کند.
رهبران چه می کنند؟
برای رهبر بودن، لازم است بدانید کار رهبر چیست و وظایفش را چگونه انجام می دهد. شش مورد زیر رهبران را از پیروان متمایز می کند. کیفیت این فعالیت ها رهبر مؤثر را از رهبر غیر مؤثر متمایز می سازد.
رهبر هدایت می کند، رهبر با چشم اندازی که از آینده دارد، هدف چینی می کند.
رهبر فضای روانی و اجتماعی ای را مهیا می کند که دستیابی به هدف ها را ممکن می سازد، اقدامی که فرهنگ مشارکتی نامیده می شود. درباره این مسئله مختصر و مفید بحث خواهم کرد.
رهبران ارزش ها را با فلسفه زندگی خود می آمیزند و آنها را در زندگی خود سهیم می سازند
رهبر به اعضای گروه انگیزه دنبال کردن هدف های گروهی را می دهد
رهبران هنگام بروز مشکل در بین اعضای سازمان با حل تعارض ها آرامش را برقرار می سازند
رهبران ارتباط برقرار می کنند. آنها به این مهارت حیاتی و حساس یعنی مهارتهای ارتباطی در مربیگری نیاز دارند تا از آن در پنج مورد بالا استفاده کنند.
مشخص کردن جهت
ممکن است بگویید جهت . هدف – در ورزش امری بدیهی است. هدف، پیروزی در همه مسابقات، لیگ قهرمانی، قهرمانی کشور، مسابقات ملی، و زدن رکوردهای جهانی و از این قبیل چیزهاست. با این وجود، این هدفی است که مربیان موفق زمانی که تیم خود را رهبری می کنند بندرت دنبال آن اند.
البته هر تیمی می خواهد تا آنجا که امکان دارد برنده شود، با این همه باید توجه داشت پیروزی از جمله هدف های کوتاه مدت است. اما اگر پیروزی اولین هدف و تنها هدف شما باشد، بعید است مربی موفقی شوید. رهبران نه تنها با تمرکز بر عواقب پیروزی یا باخت، بلکه با تمرکز بر مراحلی که به پیروزی منجر می شود و با در نظر گرفتن هدف هایی که برای تیم مهم به نظر می رسند، جهت را مشخص می سازند. لو هولتز (۱۹۹۸: ۱۵۷) درباره جهت گفته است:
رهبران موظف اند بهترین عملکرد افراد را به آنها نشان دهند. بیشتر مردم به هدف هایشان نمی رسند مگر آنکه آنها را به خطر پذیری ترغیب کنید. باید آنها را از اندیشه راحت طلبی بیرون بکشید. هیچ چیزی از کمک کردن به دیگران که ناممکن را ممکن سازد، لذت بخش تر نیست. اگر از تیم توقع بیش از حدی داشته باشید، هرگز استعدادهایشان شکوفا نمی شود
ایجاد چشم انداز
رهبران چگونه تشخیص می دهند چه راهی درست است؟ رهبران توانایی تولید چشم انداز را به دست می آورند، یعنی چیدن هدف های واقعی و هدایت گروه برای عمل کردن. هیکمن و سیلوا (۱۹۸۶: ۱۵۱) نوشته اند:
«چشم انداز سفری ذهنی است از شناخته ها به ناشناخته های آینده سازی با مونتاژ کردن حقایق موجود، آرزوها، رویاها، خطرها، و فرصتها۔
آن دسته از مربیانی که هدف خاصی را دنبال می کنند و برای رسیدن به هدف، دوره زمانی خاصی را مشخص می کنند، نه تنها توجه خویش بلکه توجه کل تیم را به این موضوع جلب می کنند. نخست، مربیان باید با هدف تعیین شده ارتباط برقرار کنند و برای رسیدن به آن متعهدانه تلاش کنند. این امر با دستور و خشونت محقق نمی شود. تعهد صادقانه ریشه در تشویق دارد. با این وجود، بسیاری از مربیان هنوز از شیوه خشونت و … استفاده می کنند. مربیان اثربخش به احساسات، عواطف و روحیات اعضای تیم توجه دارند و به ارزش ها و خواسته های آنها گوش فرا می دهند.
مربیان برتر هدفشان را تنها یک بار اعلام نمی کنند، بلکه آن را بارها و بارها تکرار می کنند و فضای فیزیکی – روانی مناسبی را برای تقویت این هدف مهیا می کنند.
چشم انداز اغلب از راه آمادگی به دست می آید. رهبر آن، با جستن اطلاعات از هر منبع موثقی مثل تاریخ، کتاب ها، گزارش ها، مشاهده و بویژه از افراد دیگر به چشم انداز می رسند. از آنجا که رهبران برای به دست آوردن اطلاعات مورد نیاز خود به دیگران خیلی اعتقاد دارند، باید مهارت های شنیداری خوبی داشته باشند تا بتوانند سؤال های مناسبی را مطرح کنند. به محض آنکه اطلاعات موجود را به دست می آورند، آنها را تفکیک، تجزیه و تفسیر می کنند. کیفیت این تفسیر روشن می کند که آیا می توانند بینش درستی به دست آورند؟
همچنین، چشم انداز از هوش و هوش از آمادگی – از آموزش خودتان – سرچشمه می گیرد تا بتوانید بفهمید، برنامه ریزی کنید و به دیگران بیاموزید. مربیانی که بتوانند راهبردهای مناسب را در شرایط مناسب به کار گیرند، و در اوج فشار که اغلب در ورزش وجود دارد خود را کنترل کنند، شایسته اند رهبر خطاب شوند. راهبرد فوق العاده از هوش فرد نشأت نمی گیرد، ولی هوش به اتخاذ راهبرد مناسب کمک می کند. راهبرد اغلب از آموخته های فرد سرچشمه می گیرد و باعث می شود تا آگاهانه درگیر کار شوید. جهت داشتن، داشتن چشم انداز، و راهبرد متاسب جملگی برای آنکه ورزش، ورزشکار و مسابقه خود را به خوبی بشناسید ضروری اند، چنانچه توماس ادیسون گفته است: «نبوغ ا در صد الهام و ۹۹ درصد پشتکار است.»
ایجاد فرهنگ تیمی
داشتن جهت و چشم انداز برای تیم از ضرورت های اولیه رهبری است. اما این توانایی شماست که چشم اندازها را عملی می کند و آنها را تحقق می بخشد. | بدین ترتیب شما رهبر می شوید. لازمۀ عملی شدن چشم انداز آن است که فرهنگ تیمی اثربخشی را پدید آورید و حفظ کنید. بهبود مهارت های بدنی و بدنسازی و برنامه ریزی تاکتیکی در بازی بعد مهمی است. ایجاد | فرهنگ تیمی نیز به همین اندازه مهم است.
فرهنگ تیمی چیست؟
فرهنگ تیمی روش اجرای کارها در تیم است – روشی اجتماعی است که روح و روان تیم را بهبود می بخشد. | فرهنگ تیمی سالم فضای موفقیت را تضمین می کند. | زمانی که مربیان درباره ایجاد میل به پیروزی، تلقین غرور از جمله افتخار و تقویت روحیه تیمی صحبت می کنند، در واقع درباره فرهنگ تیمی سخن گفته اند.
فرهنگ تیمی با نحوه اهدای جوایز، با روند تمرین های تیم، پروتکل بازی، واکنش های قابل قبول در مقابل پیروزی و باخت، شماره پیراهن و غیره ارتباط دارد. روش رهبری شما توزیع قدرت و نحوه تصمیم گیری ها بخشی از فرهنگ تیمی است.
پس، فرهنگ تیمی متشکل است از دستگاه های سازمانی رسمی که برای حرکت تیم به سوی هدف هایش بنا گذاشته شده است و عوامل غیررسمی بسیاری که در هر تیم پویایی عمل می کند. این فرایندهای رسمی و غیررسمی تأثیر بسزایی بر روح و روان تیم شما دارد، چیزی که روحیه تیمیخوانده می شود.
اگر فرهنگ تیمی به اندازه کافی بهبود نیاید، یا با جهت تیم سازگار نباشد، تیم عملکردی به مراتب ضعیف تر از عملکرد واقعی پیدا می کند و چه بسا نارضایتی افزایش یابد. وقتی ورزشکاران دایما در معرض انتقاد قرار می گیرند، زمانی که نزاع بین ورزشکاران با مربی یا بین خود بازیکنان افزایش می یابد، وقتی ورزشکاران احساس سرخوردگی می کنند، وقتی مربیان بیش از حد بر ورزشکاران نظارت می کنند، وقتی احساس پوچی و ناکامی به آستانه اش برسد، فرهنگ تیمی ضعیف را نشان می دهد.
بسیاری از مربیان به دلیل نبود آگاهی یا ناتوانی در بهبود فرهنگ تیمی شکست می خورند، نه به دلیل نداشتن جهت با دانش کافی در بازی در آخرین مسابقه کشوری تیم جان وودن، خیلی از افراد متوجه شدند در آن سال تیم او از نظر استعداد و توانایی نسبت به دیگر تیم های مطرح کشور ضعیف تر است. با این حال، یوسی ال ای عنوان ملی را به خود اختصاص داد که دلیل آن را داشتن فرهنگ غنی و اثربخش تیمی دانستند تا برخورداری از استعدادهای درخشان.
ساختن فرهنگ تیمی بدان معنی نیست که هر عضو تیم باید به طور کامل از دستورات مربی پیروی کند. این فرهنگ فرایندی تیمی است، بنابر این تیم باید درگیر آن شود. دیکته کردن هر گونه استاندارد رفتاری مناسب به بهبود فرهنگ تیمی منجر نمی شود، بلکه تحمیل توان شما بر تیم به احتمال زیاد تأثیر سویی بر تیم به جا خواهد گذاشت. در فرهنگ مثبت باید جایی برای فردگرایی و مشارکت در مسئولیت ها وجود داشته باشد.
اجزای فرهنگ تیمی
مهم ترین اجزای فرهنگ تیمی عبارت اند از:
سنت تیم
بدیهی است مربیان دوست دارند سنت پیروزی را جایگزین سنت باخت کنند،
اما گسترش سنت های دیگری مثل تسلیم ناپذیری تیم، رفتار جوانمردانه در بازی، تیم زیرک – و جز آن نیز اهمیت دارند.
شیوه عملیاتی اصولی
این شیوه ها با نحوه انتخاب بازیکنان، پاداش دادن، تمرین دادن و آمادگی برای مسابقات ارتباط دارند. این شیوه ها به نحوه مدیریت تجهیزات و تأسیسات، استخدام دستیاران و اداره روابط عمومی می پردازد. همه این شیوه ها روش هایی اند که باید برای اجرای آنچه برای رهبری تیم لازم است انجام دهید.
مدیریت اطلاعات
چه کسی محرم چه اطلاعاتی است؟ اطلاعات مشخص چگونه به کمک مربیان و بازیکنان انتقال داده می شود؟ اطلاعات چگونه به شما منتقل می شود؟ این اطلاعات چگونه هنگام بازی ها، سفر، و در بین فصل مدیریت می شوند؟ پاسخ به این سؤال ها نشان می دهد اطلاعات چگونه هدایت می شوند.
ماهیت ورزش
ورزش های انفرادی در مقایسه با ورزش های گروهی فرهنگ تیمی متفاوتی دارند، زیرا ورزش های گروهی به هماهنگی دقیق تلاش ها در محدوده زمانی مشخصی نیاز دارند. ورزش های تهاجمی در مقایسه با ورزش های بدون برخورد فرهنگ متفاوت تری دارند، و ورزش های انفرادی مردانه یا زنانه نیز در مقایسه با ورزش های مختلط (زن و مرد) متفاوت اند. البته فرهنگ تیمی با نوع ورزشی که آن را مربیگری می کنید باید متناسب باشد.
توان تأثیر و وضعیت ساختاری تیم.
آیا بیشترین قدرت را در دست دارید، با آن را با دستیاران و بازیکنان تیم تقسیم می کنید؟ آیا اعضای تیم برای کمک به دیگر بازیکنان تشویق می شوند، با شما و دستیارانتان همه دستورالعمل ها را صادر می کنید؟ آیا در تیمی که با توجه به مهارت های بازیکنان پایه ریزی شده، روند خاصی را دنبال می کنید؟ پاسخ به این سؤالها چگونگی عملیات فرهنگ تیمی را آشکار می سازد.
روش رهبری مربی
روش رهبری احتمالا مهم ترین عامل مؤثر بر فرهنگ تیمی است که در سرتاسر این فصل درباره آن بحث شده است.
بهبود فرهنگ تیمی
در اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰، گروهی از اساتید دانشگاه هاروارد مطالعاتی را در شرکت الکتریک وسترن در هاوترن، ایلینویز انجام دادند که مطالب زیادی را درباره فرهنگ تیمی به ما آموخت.
در ابتدا این مطالعات فرضیه ای را آزمون کردند که طبق آن اگر به کارگران توجه بیشتری شود، بازدهی آنها پیشتر خواهد شد. نتیجه مثبت بود. سپس توجه کمتر شد. مجددا کارگران برای جلب توجه صاحب کارهای خود بازدهی خود را افزایش دادند، این امر به سلسله مطالعات دیگری منجر شد که در آنها پژوهشگران دوره های استراحتی کارگران را افزایش دادند، کاهش دادند، فرصت رفع خستگی و بازیافت کامل بدانها دادند، هفته کاری را کوتاه کردند، و روش های پرداخت دستمزد کارگران را تغییر دادند.
در همه موارد بازدهی کارگران افزایش یافت که در ابتدا این نتایج اساتید را به تردید انداخت. با این وجود، پس از تجزیه و تحلیل های بیشتر، پژوهشگران متوجه شدند عامل اصلی در این مطالعات تغییر محیط کار نبوده، بلکه به دلیل توجهی بوده که به کارگران به عنوان بخشی از گروه ویژه شده است. این توجه حس اتحاد و انگیزه گروهی را افزایش می دهد. پژوهشگران همچنین مشاهده کردند رئیس گروه تجربی نسبت به رئیس گروه کنترل رفتار متفاوتی داشته است. او:
- به موفقیت کارکنانش علاقه نشان می داده است.
- به پیشرفت گروه توجه می کرده است.
- به همکاری گروه در کنار یکدیگر کمک می کرده است.
- درباره عملکرد آنها به طور منظم به آنها باز خورد می داده است.
- قبل از هرگونه تغییری با کارکنان مشورت می کرده است.
کارگران گروه تجربی در مقایسه با گروه های کنترل، تغییرات دیگری را نشان دادند. آنها:
- به موفقیت های شخصی شان توجه می کردند.
- از ابراز علاقه مردم به کارشان احساس رضایت می کردند.
- حس می کردند برای تغییر زیر فشار قرار ندارند
- حس اعتماد به نفس خود را افزایش می دادند.
اطلاعاتی که در بیشتر از ۷۰ سال قبل از مطالعات کلاسیک هاوترن به دست آمد، هنوز هم مطالب زیادی را درباره بهبود فرهنگ تیمی به ما می آموزد. شما نیز اگر به موفقیت و پیشرفت ورزشکارانتان علاقه نشان دهید، از پیشرفت تیمتان ابراز رضایت کنید، و به بازی گروهی تیم کمک کنید و بازخورد واضحی درباره عملکرد ارائه دهید، به احتمال زیاد به همان نتایجی در بین بازیکنان خود دست خواهید یافت که پژوهشگران در بین کارکنان هاوترن یافتند.
بازیکنان شما نیز به موفقیت های بزرگی دست می یابند، اگر احساس رضایت کنند و از اینکه عضوی از تیم هستند خشنود باشند؛ معتقد باشند بخشی از فرایند تصمیم گیری اند و حس اعتماد به نفس خود را بالا برند.
ایجاد فرهنگ تیم چیزی نیست که مربیان موفق آن را به دیگران هدیه کنند. آنها می دانند فرهنگ تیمی مهم ترین چالش مربیان است. وقتی مربیان درباره تحول تیم صحبت می کنند ضرورت تغییر فرهنگ تیمی را مهم می دانند. شما درباره لزوم تغییر فرهنگ تیمی چه می دانید؟
باید همواره بر فرهنگ نیمی اصرار ورزید. هر زمان که با ورزشکاری روبه رو می شوید، هر رقابت و هر تمرینی که انجام می دهید، بر فرهنگ تیمی تأثیر می گذارد، با این حال، زمانی که فرهنگ نیمی شما با مشکل مواجه شود علایم مشخصی نمایان می شود.
- تیم به خوبی گذشته بازی نمی کند با به نظر می رسد تمام توان خود را در بازی به کار نمی برد.
- کمک مربی ها اعتراض می کنند. و در بین اعضای تیم بحث و جدل به وجود می آید.
- ارتباطی ناخوشایند با کمک های خود و بازیکنان احساس می کنید. آنها نیز متقابلا این احساس را با شما دارند.
- درباره وظایف ابهاماتی به وجود می آید، اخبار به دست شما نمی رسد روابط مبهم اند.
- آشفتگی و اغتشاش درباره اظهارات و پیام ها وجود دارد. پیغام ها به جایی نمی رسد و ارتباطات
واضح نیستند. - علایم بی تفاوتی و بی علاقگی به چشم می خورند.
- پاسخ های کمی در جلسات تیم وجود دارد.
تغییر فرهنگ تیمی کاری یک شبه با چند هفته ای نیست؛ روندی تدریجی است، از جمله زمانی که تیم ها به سرعت تشکیل می شوند، مانند همه تیم های منطقه ای یا ملی کشور که از ستارگان تشکیل می شود و زمانی برای بهبود فرهنگ تیمی وجود ندارد. شاید به همین دلیل است که این تیم ها با وجود استعدادهای فردی بی شمار آن چنان که توقع می رود خوب بازی نمی کنند، مدیران ورزشی پیوسته این مشکل را مطرح می کنند و در حال حاضر تیم های ملی قبل از شرکت در مسابقات بین المللی مدتی با یکدیگر بازی می کنند.
برخی مربیان به دلیل عدم درک کامل حوزه و وسعت فرهنگ تیمی و پیچیدگی آن مرتکب خطا می شوند. اگر در تیم شما اختلافی درونی وجود دارد با صرف اعلام درباره تیم بحثی نداریم از یافتن راه حل دایمی برای مشکل فرار کرده اید. گفتن این سخن که افراد باید برای تغییر دایمی متعهدتر شوند کفایت نمی کند.
وقتی فرهنگ تیمی با مشکل مواجه می شود باید در شناسایی مشکل خیلی دقت کنید. سپس باید راهبردی را انتخاب کنید که به کمک آن موانع را برطرف کنید یا نظام درستی را پایه ریزی کنید. سرسری گرفتن فرهنگ تیمی خسارات جبران ناپذیری را متوجه تیم خواهد کرد. بنابراین، ضروری است دیگر اعضای تیم را در شناسایی موانع دخیل کنید. فراموش نکنید آنها بخشی از فرهنگ به شمار می روند.
می توانید برای داشتن فرهنگی پویا در تیم به شرح زیر عمل کنید:
- درگیر کردن ورزشکاران در تعریف هدف ها و شناسایی هدف های تیمی که باید با هدف های فردی سازگار باشد؛
- مسئولیت دادن به بازیکنان برای آنکه بتوانند خود را تطبیق دهند؛
- نشان دادن مهارت و دانش ورزشی در حد عالی؛
- رفتار توأم با احترام با ورزشکاران؛
- اهدای جایزه شایستگی در ظرف زمانی مقرر و پاداش دادن بدون هیچ گونه وقفه ای؛
- پاداش دادن به تلاش و عملکرد برتر و نه به نتیجه ای که ورزشکاران کسب کرده اند
- آموزش ورزشکاران برای پاداش دادن به یکدیگر.
می توانید با رعایت موارد زیر ثبات را در تیم حفظ کنید
- گسترش فلسفه مربیگری بدون نقص؛
- توجه به هدف های بلند مدت تا کوتاه مدت
- اتخاذ تصمیم بجا هنگام بروز بحران
زمانی که دوره ای پربار را برای تیم ترسیم می کنید و تیمی پویا را بنا می کنید، به رهبری عالی تبدیل می شوید.
سه ویژگی دیگر مربیان موفق
در این نوشته توصیه کرده ام اگر می خواهید موفق شوید، باید روش مربیگری ای را که هدف آن نخست ورزشکار شدن و دوم پیروزی است برگزینید که همان روش مشارکتی است. همچنین، توضیح داده ام که رهبر چه می کند و چگونه بویژه به ایجاد فرهنگ تیمی همت می گمارند. اکنون اجازه دهید درباره سه ویژگی دیگر مربیان موفق به اختصار بحث کنم:
- دانش ورزشی
- انگیزش
- همدلی
دانش ورزشی
دانش ورزشی در حقیقت آگاهی کامل از قوانین و مقررات و مهارت های تاکتیکی و تکنیکی رشته ورزشی ای است که مربیگری می کنید. دانش ورزشی در آموزش ورزشکاران مبتدی و ورزشکاران حرفهای به یک میزان مصداق دارد. در حقیقت، آموزش اصول مقدماتی به ورزشکاران مبتدی به همان علم و آگاهی آموزش ورزشکاران حرفهای نیاز دارد (مربیان به انواع گوناگونی از دانش نیاز دارند).
عدم تسلط مربیان به چگونگی آموزش مهارتهای تکنیکی، ورزشکاران را در معرض خطر آسیبدیدگی قرار میدهد و سبب میشود اشتباهات خود را بازهم تکرار کنند. هر چه مربی درباره آموزش مهارتهای تکنیکی پایه ورزش موردنظر مسلطتر باشد و درباره آموزش این مهارتهای پایه در زمان مناسب بیشتر بداند، خود و ورزشکارانش به درجه بیشتری از موفقیت و لذت دست خواهند یافت.
بهعلاوه، توانایی مربی در آموزش مهارتهای تکنیکی و تاکتیکی – هر دو – به بازیکنان، احترام بیشتر ورزشکاران به مربی را به دنبال خواهد داشت. این عزت و احترام به شما اعتبار میدهد تا بتوانید مهارتهای زندگی مثل رفتار اخلاقی، کنترل هیجانات و احترام به دیگران و خود را به ورزشکاران آموزش دهید.
متداولترین روشی که مربیان بدان نیاز دارند شناخت کامل قوانین و مقررات و مهارتهای تکنیکی و تاکتیکی رشته موردنظر است، اما احتمال دارد همه این اطلاعات در اختیار شما نباشد. بهعبارتدیگر، نداشتن سابقه بازی در یکرشته ورزشی بدان معنی نیست که نتوانید اطلاعات موردنیاز مربیگری آن رشته را به دست آورید. بیشتر مربیان از اینکه شاگرد ورزشی شوند (در آن رشته شروع به مهارتآموزی کنند) لذت میبرند و من شمارا به فراگیری هر جنبه از آن را که میتوانید، ترغیب میکنم.
- یادگیری در مربیگری را مثل سفری نامتناهی بدانید.
- پیوستن به انجمن مربیان. بسیاری از رشتههای ورزشی انجمنهای استانی و ملی مربیگری دارند. هر انجمن مربیگری ملی و هیئتمدیره آن معمولاً انتشارات، دورهها و کنفرانسهای را برگزار میکنند که فرصتهای مغتنمی برای یادگیری بیشتر درباره ورزش موردنظر است
- برای بیشتر رشتههای ورزشی کتاب و نوارهای ویدیویی وجود دارد. آنها را بخوانید، مرور کنید تا سطح آگاهیتان افزایش یابد.
- حضور تیمهای مطرح در شهرهای بزرگ فرصت خوبی است تا اطلاعات خود را بر پایه روش مربیان و مدیران ورزشی دیگر بررسی کنید.
- دیدار و گفتگو با سایر مربیان هنگام مواجهه با سایر مربیان، رفتار آنها را بهدقت زیر نظر بگیرید فرصتهایی را برای گفتگو با آنها درباره اینکه چگونه به موفقیت در این حرفه رسیدهاند از دست ندهید. فقط به یاد داشته باشید پس از گفتگو و مشاهده همکارانتان باید مشخص کنید کدام روشهای آنها باهدفهای شخصی مربیگری شما و روش مربیگریتان سازگاری دارد.
انگیزش
میتوانید همه مهارتها و دانشهای موجود در جهان را به دست آورید، اما انگیزه نداشتن در استفاده از آنها، شمارا مربی موفقی نمیکند. نگاهی به بازیکنانی که توانایی لازم رادارند اما انگیزه لازم برای پیشرفت ندارند بیندازید تا اهمیت داشتن انگیزه را دریابید.
گاهی مربیان برای رسیدن به موفقیت انگیزه دارند اما وقت ندارند. با اغلب انگیزه کافی برای زمانبندی آنچه مربی موفق لازم است انجام دهد ندارند. من شمارا به داشتن انگیزه تشویق میکنم؛ مربیگری افراد جوان بهوقت بیشتری نیاز دارد.
همدلی
همدلی توانایی درک افکار، احساسات، هیجانات ورزشکار، و حساس بودن شما در قبال آنهاست. مربیان موفق با ورزشکاران خود همدلی دارند. آنها شادی، ناکامی، اضطراب و عصبانیت ورزشکاران را درک میکنند.
مربیانی که چنین حسی دارند میتوانند با ورزشکاران به گفتگو نشینند و سپس دغدغههای آنها را بازگو کنند. آنها ورزشکار را تحقیر و سرزنش نمیکنند و اعتمادبهنفس آنان را سلب نمیکنند، زیرا خود این احساس را تجربه کردهاند. مربیان منصف به این حس برای ورزشکاران خود احترام زیادی قابلاند و در مقابل احترام بیشتری میبینند. همدلی برای آنکه مربی موفقی شوید، ضروری است.
ضوابط اخلاقی مربیگری
در مقالههای قبل در مورد فلسفه مربیگری نوشتم و توضیح دادم که فلسفه خود را بر پایه نخست ورزشکار شدن و دوم پیروزی بنا نهید. همچنین از شما میخواهم فقط مربی مهارتهای تکنیکی و تاکتیکی ورزش خود نباشید، بلکه مربی شخصیت نیز باشید و به ورزشکارانتان در کسب ارزشهای معنوی و رفتارهای درست ورزشی کمک کنید. برای آنکه مربی شخصیت نیز باشید خود باید شخصیت خوبی داشته باشید که مایه ارزشمندی است.
در سیر مربیگری بهسوی حرفهای مقبول، برخی سازمانها ضوابط اخلاقی مربیگری را تعیین کردهاند. این راهنماییها را که مربیان و مدیران ورزشی تعیین میکنند نشان میدهند چه رفتاری قابلقبول و چه رفتاری غیرقابلقبول است.
قوانین اخلاقی مربیان
مربی باید بداند که تأثیر چشمگیری – چه خوب چه بد . بر آموزش تربیت دانش آموزان به ورزشکاران دارد و بنابراین هرگز نباید ارزش پیروزی را بیش از ارزش ایدئالهای والای شخصیتی بدانند.
مربی باید مقام و منزلت حرفهای خود را حفظ کند. در همه برخوردهای شخصی با ورزشکاران به دانش آموزان، کارکنان، مدیران ورزشی، مدیران باشگاهها، مقامات انجمنهای ورزشی مدارس، رسانههای گروهی و عموم باید برای تبیین عالیترین الگوی اخلاقی و معنوی بکوشد.
مربی باید در جلوگیری از مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی و دخانیات نقش فعالی ایفا کند.
مربی باید در حضور ورزشکاران از استعمال مشروبات الکلی و دخانیات خودداری کند.
مربی باید برنامههای باشگاهی را ارتقا دهد و برنامه خویش را با برنامههای باشگاه هماهنگ کند.
مربی باید به قوانین تسلط کامل داشته باشد و این قوانین را به اعضای تیم خود منتقل کند. او نباید به دنبال سوءاستفاده از قوانین و مقررات باشد.
مربی باید با کار با تماشاگران بهطور مستقیم و از راه همکاری نزدیک با رهبران، حامیان باشگاه و متولیان و مدیران، روحیه جوانمردی را گسترش دهد.
مربی باید به همکاران خود احترام گذارد و از آنها حمایت کند. مربی نباید با خط دادن به بازیکنان و تماشاگران آنها را علیه همکاران برانگیزد. انتقاد از همکاران و بازیکنان درملأعام غیراخلاقی است.
مربی باید قبل و بعد از مسابقه احوالپرسی صمیمانهای با مربی تیم مقابل داشته باشد تا جو صمیمانهای بر بازی حاکم کند. مربی نباید مدیران باشگاه را برای توجه بیشازحد و دادن پاداش به ورزشکاران تحتفشار قرار دهد.
مربی نباید حریفان را با هیچ ابزاری به جز ابزاری که لیگ و یا انجمن ورزشکاران باشگاهی مجاز شمردهشده ارزیابی کند.
درباره این پرسشها بیندیشید؟
- سه روش مربیگری که بیشتر مربیان در پیش میگیرند کدام هستند؟
- روش مربیگری شما چیست؟
- آیا میتوانید بگویید روش مشارکتی مبتنی بر فلسفه نخست ورزشکار شدن و دوم پیروزی چگونه است؟
- رهبری را چگونه تعریف میکنید؟
- چه تفاوتی بین رهبری و مدیریت وجود دارد؟
- آیا رهبری هستید که نهتنها به جسم بلکه به محیط روانی و اجتماعی ورزشکاران خود توجه دارید؟
- آیا رهبری تحولآفرین هستید؟
- بر تیم تأثیر میگذارید و تیم بر شما تأثیر میگذارد؟
- آیا قدرت شما بهعنوان مربی، ازنظر ورزشکاران و دستیارانتان مشروعیت دارد؟
- آیا شما این قدرت و توانایی را بهدرستی برای کمک به ورزشکاران برای رسیدن به هدفهایشان به کار میبندید؟
- چگونه جهت (هدف) ورزشکاران را معین میکنید. آیا به همان اندازه مراحل پیروزی به هدفهای دیگر نیز توجه میکنید؟
- آیا برای آگاهی بیشتر به جستجوی مهارتها از منابع خارجی میپردازید؟
- آن اطلاعات را چگونه تفسیر میکنید؟ عناصر فرهنگ تیمی چیست؟
- آیا فرهنگ تیمی مثبتی را به کار میبندید که در آن ورزشکاران نیز درگیر میشوند؟
- آیا درباره ورزشی که مربیگری میکنید دانش و اطلاعات دارید؟
- آیا برای آنکه بهترین مربی شوید، انگیزه دارید؟
- آیا با ورزشکاران خود همدلی دارید؟ این سه ویژگی در موفقیت مربی اهمیت دارند؟
- آیا با ضوابط اخلاقی مربیگری فدراسیون ملی انجمن مربیان باشگاهی موافقید؟